جا داره از همینجا سلامی بدیم به کادر پزشکی بیمارستان خمینی شهر!
سلام .....ها!
داعش باید جلو شما لنگ بندازه!
الان بخیه اون دختر چهار ساله رو کشیدین،پولدار شدین؟!خرج سفر اروپا تون در اومد؟!
یه سلامم میکنیم به اون پسر چهار ساله!()
سلام مرد کوچک!سلام
ببخشید که سهم تو از این مملکت اندازه پول چهار تا بخیه نیست!
سلام و ما رو ببخش که این قدر انسان نیستیم!❤
من حاضرم از بهشت غیبت بخورم . . .
در هیت تو اضافه خدمت بخورم . . .
عاشقی دردسری بود نمیدانستم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جارو به در خانمان شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
چرا بالای گنبد امام علی(ع) پرچمی وجود ندارد؟
برای بسیاری از مردم این سوال وجود دارد که چرا بر گنبد نورانی
امیرالمومنین پرچمی وجود ندارد در حالیکه تمامی
گنبدهای ائمه اطهار پرچم دارند؟
پرچم نمادی ست به نشانه خونخواهی و طلب تقاص و تقاص
خون امام علی توسط فرزندش امام حسن علیه السلام از
ابن ملجم ملعون پس گرفته شد؛ در حالیکه سایر ائمه در
انتظار قیام امام منتظر برایقصاص مجرمین هستند.
گنبد حضرت زینب نیز پرچمی نداشت تا اینکه بارگاه نورانی اش
بدست شمر صفتان بمباران شد و مدافعان حرم حضرت زینب
پرچم تقاص را بر گنبد ملکوتی اش بر افراشتند...
دردت به جانم
کم گریه کن عزیزم
از لرز شانه هایت
تهران دوباره لرزید
آريالآ و برادرانش در حال گرد گیری داخل ضریح
هَمْسَرَتْ ڪہ حُسِیْنے باشَدْ تورا زُهِیْر میڪُنَدْ...
.
وَگَرْنہ عِشْقِ زَمینی زَمینَتْ میزَنَد...
.
.
هَمْسَرَمْ باشَدْ ڪَنیزَتْ طِفْل هایَمْ نوڪَرَتْ...
.
این شُروطِ اِزدِواجِ بَچِّه هاےِ هِیْئَتے ستْ...
به جهنم......
یادش بخیر.......
قبل از مراسم عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت :
" شنیدم که عروس هر چی بخواد اجابتش حتمی است "
گفتم :
" چه آرزویی داری .. ؟ "
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت :
" اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی
من می اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم آرزوی شهادت کنید "
از این جمله تنم لرزید چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی
ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره
برم اما علی آقا قسم داد که این دعا را در این روز در حقش بکنم .
وقتی خطبه جاری شد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم ،
و بلافاصله با چشمانی پر از اشک ، نگاهم را به علی دوختم .
آثار خوشحالی در چهره اش پیدا بود .. !
مراسم ازدواج ما در حضور آیت ا... مدنی و
جمعی از برادران پاسدار برگزار شد .
نمی دانم این چه رازی بود که همه پاسداران این مراسم
و داماد و آیت ا... مدنی همه به فیض شهادت رسیدند !
شهید علی تجلایی
دست و پای استخوان می بوسم و می گریم
در عروسی ذکر شهادت دارم
خدا ما راهم در این را نگه دار
(الهی آمین)
داعشی ها خوب گوش کنن
°°°°°بی سبب نیست که از شام به عراق آمده اید°°°°°
حضرت عمه سادات ؛برادر داردو شما کمتر از آنید که
"حسین" تیغ کشدو "علمدار" علم بردارد
ما جوانان بنی فاطمیه اربابیم
ای بی حیا،عمه ما ،مالک اشتر دارد
ایل ما ایل عجم هاست
که یک کودک ما
جگری با جگر شیر برابر دارد
اینکه ما دست به شمشیر و زره استادیم
سبب این است که این طایفه
♥♥♥رهبر دارد♥♥♥
دوستت دارم فقط همین
روزی زنی به شوهرش گفت امروز مقاله ای خواندم در یک
مجله برای بهبود رابطه زناشویی حاضری امتحانش کنیم؟!
مرد گفت: بله حتما.
زن گفت در مقاله نوشته بود: هر کدام ما یک لیست جداگانه از چیزهایی که دوست
نداریم طرف مقابل انجام دهد یا تغیراتی که دوست داریم در همسرمان
رخ دهد تهیه کنیم و بعد از یک روز فکر کردن و اصلاح آن روز بعد آن را به همسرمان بدهیم.
شوهرش با لبخند پاسخ مثبت داد و کاغذی برداشت و
به اتاق نشیمن رفت و زن هم به اتاق خواب رفت و شروع به نوشتن کرد
صبح روز بعد هنگام خوردن صبحانه زن به همسرش گفت
حاضری شروع کنیم؟ و سپس گفت من اول شروع کنم؟
شوهرش گفت باشه شما شروع کن. زن چند ورق
کاغذ درآورد که لیست بلندبالایی در آنها نوشته بود و شروع به خواندن کرد: عزیزم !
من دوست ندارم شما...و همینطور ادامه داد
از کارهای کوچک و بزرگی که همسرش انجام می دهد و او را اذیت می کند.
مرد سکوت کرده بود و همسرش همچنان لیستی از
تغییراتی که باید شوهرش در خود ایجاد می کرد را میخواند
تا اینکه زن احساس کرد همسرش ناراحت شده است
و پرسید: عزیزم دوست داری ادامه بدم؟ مرد گفت: اشکالی نداره عزیزم شما ادامه بده!
بالاخره لیست زن تمام شد و به شوهرش گفت: حالا تو شروع کن.
مرد کاغذی از جیبش درآورد و گفت: دیروز خیلی فکر کردم و از خودم
پرسیدم که دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر
کردم حتی یک چیز هم به ذهنم نرسید چون تو رو همینجور که هستی
قبول کرده ام! سپس کاغذ را که سفید سفید بود به
زنش نشان داد و ادامه داد از نظر من تو در نقص هایت کاملا بی نقصی!
زن بغض کرده بود و شوهرش ادامه داد
من تو را با تمام نقاط مثبت و منفی که داری قبول کرده ام.
من کل این مجموعه رو دوست دارم و من واقعا عاشقتم. همین
زن کاغذهایی که نوشته بود مچاله کرد و خود را محکم
به آغوش همسرش انداخت.
به یاد بیاورید چگونه عاشق همسرتان شدید؟
اگر او را بخاطر اینکه شوخی می کرد و آدم پرحرف و شادی بود دوست داشتید
پس چرا حالا دوست دارید او زیپ دهانش را بکشد؟
اگر آدم ساکت و قوی و جدی بود و بخاطر این موضوع عاشقش شدید
چرا حالا می خواهید او پرحرف و شوخ طبع باشد؟
اگر بخاطر گذشت و مهربان یش عاشق او شدید
پس چگونه اکنون اورا بخاطر دل رحمیش اذیت می کنید؟